انیمیشن یعنی چه نوع فیلمی؟ بر چه اساسی یک فیلم نامه به صورت انیمیشن ساخته می شود؟ انیمیشن چه تفاوتی با فیلم زنده دارد؟
اینها تعداد ی از سوالاتی است که به هنگام مواجه شدن با یک اثر انیمیشن به ذهن خطور می کند.معمولا فیلم انیمیشن دارای خصوصیات خاص و ویژه است و برای ارایه ی ایده ای جدید ساخته می شود، خلق فضاهایی که امکان ایجاد آنها در فیلم زنده امکان پذیر نیست و... ساخته می شود. به عقیده ی نگارنده فیلم خواجه نصیرالدین طوسی دارای هیچیک از این خصوصیات نیست. در واقع فیلم نامه ای که این گونه متکی بر دیالوگ است وهیچ گونه وجه تصویری ندارد مناسب برای انیمیشن نیست. این یعنی تناسب نداشتن ظرف و مظروف، هر چند فیلم نامه ی این اثر مشکلات بنیادی تری هم دارد. اولین مساله قصه است. آیا این فیلم قصه دارد یا نه؟ یا اگر دارد دارای چه مضمونی است؟ و می خواهد چه پیامی را منتقل کند؟ فیلمی که قرار است برای پخش از تلویزیون آن هم برای مخاطبانی با این رده ی سنی که از حساس ترین رده های سنی هستند ساخته شود باید دارای قصه ای جذاب باشد تا بتواند مخاطب خود را پای تلویزیون بنشاند(نه تنها بنشاند بلکه او را درگیر کند). در فیلم نامه ی این اثر ایجاد گره، کشمکش،نقطه ی اوج، تعلیق و شخصیت پردازی که از عناصر اصلی در فیلم نامه هستند چیزی دیده نمی شود. به عنوان مثال شخصیت خواجه نصرالدین که قرار است به عنوان مردی دانشمند، مردم دوست و صلح جو (قهرمان) معرفی شود با نوع عملش در فیلم به عنوان فردی بزدل و ترسو معرفی می شود. یا سربازان ایرانی که به هنگام دیدین مغول ها از ترس عرق می ریزند و پشت خواجه پنهان می شوند و این باعث لطمه زدن به شخصیت کلی اثر یعنی شخصیت ایرانی می شود. در نتیجه پیام به صورت عکس منتقل می شود. ایرانی ها برای ترس از جنگ و کشته شدن خانه و کاشانه ی خود را دو دستی تقدیم دشمن می کنند (توهین به خود). هر چند در واقع حرف فیلم ساز این نیست.
نگاهی به "زندگی با چشمان بسته"
فرانک آرتا
فیلم "زندگی با چشمان بسته" مسئله مهمی را مطرح میکند. تغییر ساختار جامعه و واقعیتهای انکار ناپذیر مناسبات فردی و اجتماعی امروز ما پیامدهایی برای خانوادههای سنتی همراه داشته است که یکی از آنها چگونگی تعامل دختران در جامعه و جدا افتادگی از خانوادهشان است. اصولاً طرح مشکلات زندگی دختران جوان مضمونی است که همواره مورد توجه رسول صدرعاملی بوده، به طوری که درفیلمهای مهمش به وضوح به این مسئله پرداخته است. دختری با کفشهای کتانی (1378)، من، ترانه 15سال دارم (1380) ، دیشب باباتو دیدم آیدا(1383) و حالا فیلم زندگی با چشمان بسته (1387).